سفارش تبلیغ
صبا ویژن
</

 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد
 

 

چرا امام علی(ع) در یک واقعه تیر از پای وی برون آورده می شود متوج - پاسخ به پرسش ها و شبهات حدیثی

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمد رضا بهروز :: 84/10/17:: 10:46 صبح

بین این حادثه و اعطاى انگشترى در نماز به فقیر، منافاتى وجود ندارد و حضور قلب و عبادت خالصانه در هر دو مورد هست، چون که اوّلاً شنیدن صداى سائل و کمک به او ، پرداختن به امور غیر خدایى نیست.

 قلب پاک امام على (ع) در براى صداى سائلان حساس بود و به نداى آنان پاسخ مى گفت. حضرت با این کار، عبادتى را با عبادت دیگر در آمیخت و در حال نماز، زکات داد و به فقیر انفاق نمود. این دو کار، براى خدا و در راه تقرّب به او بود که قرآن، آن را به بهترین وجهى تأیید کرده و ستوده است.

 اگر این عمل نشانة غفلت و دورى از یاد خدا بود، قرآن آن را به عنوان یک کار با ارزش تلقى نمى کرد. از این که قرآن به آن ارج نهاده است، معلوم مى شود پاسخ به نداى سائل در هنگام نماز، عبادتى بزرگ است.

 ثانیاً: حالات پیامبران، امامان و اولیاى الهى در نماز، همیشه یکسان نیست. گاهى حال متوسطى دارند و با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادى هم توجّه دارند و از آن ها غافل نیستند و اگر مسئله اى پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان مى دهند که اعطاى انگشترى به فقیر توسط امام على (ع)، یکى از نمونه هاى بارز این حالت است. نظیر این حالت را از پیامبر گرامى اسلام (ص) و اهل بیت (ع) نقل کرده اند.

 شیخ صدوق در علل الشرایع و علامه مجلسى در بحارالانوار مى نویسند: روزى که پیامبر گرامى اسلام(ص) نماز مى خواند و اصحاب به وى اقتدا کرده بودند، کودکى شروع به گریستن نمود. حضرت، نمازش را به سرعت به پایان رساند. بعد از نماز، علتش را از حضرت جویا شدند. فرمود: " آیا فریاد بچه را نشنیدید؟.(1)

 گاهى غرق در عالم ملکوت مى شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزى نمى بینند و به آن چه در اطرافشان رخ مى دهد، توجهى ندارند و حتى از بدن خود غافل مى شوند، انگار که حواس ظاهرى شان در هنگامة جذبة عشق و عرفان ربانی، از فعالیت باز مى ماند و آنچه را مربوط به بدن مى شود ، احساس نمى کنند. بیرون کشیدن تیر از پاى حضرت امیر (ع) در هنگام نماز، از این قبیل است.

 در وصف عبادت امام سجاد(ع) نقل شده است که شبی، یکى از فرزندان امام از بلندى افتاد. دستش شکست و فریادش بلند شد. همسایگان جمع شدند، اما امام مشغول عبادت بود . هنگام صبح حضرت دید دست بچه اش بسته شده است. علتش را پرسید، گفتند: دیشب چنین اتفاقى افتاد.

 نیز نوشته اند حضرت سجاد(ع) در خانه اش در حال نماز و سجده بود که در گوشه اى آتش زبانه کشید. فریاد زدند: آتش! آتش!. حضرت همچنان به عبادت مشغول بودو متوجه سر وصدا و آتش نشد. پس از آن که آتش را خاموش کردند، امام سر از سجده برداشت و با کمال آرامش و بى توجه به سر و صدا نمازش را به پایان رساند.(2)

 اولیاى الهى از حالات متفاوتى بهره مندند.گاهى غرق در ذات خداوند و گاهى حالت متوسطى دارند، مثل جریان حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع) حضرت یوسف به جفاى برادران در چاه کنعان افتاد، اما یعقوب متوجه نشد. بعد از گذشت سال هاى متمادی، یوسف، عزیز مصر شد. برادران نزد او رفتند و از مصر، پیراهنش را براى پدر به ارمغان بردند. قرآن مى گوید: "هنگامى که کاروانِ فرزندان یعقوب از مصر حرکت کرد، یعقوب که در کنعان بود، گفت : من بوى یوسف را استشمام مى کنم".

  یکى پرسید از آن گم گشته فرزند        که اى روشن روان، پیر خردمند

 

 زمصـرش بـوى پیراهـن شنیـدی           چرا در چاه کنعـانش ندیـدی؟

 

 بگفتـا حـال مـا برق جهان اسـت           گهـى پیدا و دیگر گه نهان است

 

 گهـى بر طــارم اعلـى نشینیـم         گهی بر پشت پاى خود نبینیـم(3)

  پی نوشت ها:

  1. بحارالانوار، ج 88، ص 93.

  2. منتهى الامال ، ج 2، ص 10.

  3. کلیات سعدی، ص 53.

 



 

 

پاسخگویی زنده

 

 

لوگوی دوستان

 

 

لینک دوستان

 

با نک پرسش های حدیثی

 

 

 

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

182066

 

::بازدید امروز ::

0

بهمن 1384
اسفند 1384
فروردین 1385
تیر1385
مهر 1385
تابستان 1386
بهار 1386
پاییز 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::