سفارش تبلیغ
صبا ویژن
</

 

این وبلاگ آماده پاسخ گویی به تمام سئوالات و شبهات اعتقادی ، قرآنی ، فقهی ، فلسفی و حدیثی می باشد
 

 

بدون موضوع - پاسخ به پرسش ها و شبهات حدیثی

 

تماس سایت های مشابه قرآنی فلسفی فقهی زنان حدیثی تربیتی اعتقادی

محمد رضا بهروز :: 85/4/16:: 11:32 صبح

روایات فراوانی در ترسیم وضع آینده از پیامبر و امامان معصوم : آمده است . در این روایات چهرهء مردم و زمانه به شکل واضحی بیان شده است , مثلاً در روایت مفصلی پیامبر به عبداللّه بن مسعود, مطالبی را فرمود که ما به بعضی از بخش های آن اشاره می کنیم :

ای ابن مسعود! زمانی بر مردم خواهد آمد که اگر کسی بخواهد دینش را حفظ کند, مانند این خواهد بود که بخواهد آتش را در دستش نگه دارد. در آن زمان مردم حالت درّندگی پیدا می کنند و اگرکسی این طور نباشد, گرگ ها و درندگان او را پاره پاره می کنند و او را می خورند. مردم به عداوت و دشمنی و جدال و مخاصمه مبتلا خواهند شد. سفات بد مانند حرص و حسد و قطع رَحِم فراوان خواهد بود. شکم آنان سیر نخواهد شد و قلب هایشان خاشع نخواهد بود. تمام توجه شان به زنانشان خواهد بود. پول و مالداری را شرافت خواهند پنداشت . تمام همّت آنان شکمشان خواهد بود. آنان بدترینِ بدان خواهند بود و فتنه ها به آنان رو خواهد آورد.

خانه هایی مانند قصر, محکم و زیبا خواهند ساخت و مساجد مزیّن به زیورها خواهد بود. سخنان آنان زیبا و حکمت آمیز, ولی اعمالشان خراب است . شهوت های جنسی و غیر آن فرو خواهند رفت و در جماعات مسلمانان شرکت نخواهند کرد. ای ابن مسعود! اسلام در ابتدا غریب بود و به زودی غریب خواهد شد.(1)

(پـاورقی 1.بحارالانوار, جلد 74 ص 92

در روایت دیگر چهرهء آینده , به نقل از علی 7این گونه است : نماز را ترک می کنند; به امانت ها خیانت می کنند; دروغ گویی را حلال می شمارند; ربا می خورند; رشوه می گیرند; ساختمان را محکم بنا می کنند; دین را به دنیا می فروشند; ظلم کردن را افتخار می شمارند; شهادت دروغ رواج پیدا می کند; زنان نیز کاسبی و تجارت می کنند; اسباب و آلات موسیقی رواج پیدا می کند; زنان خود را شبیه مردان و مردان خود را شبیه زنان می کنند و لباس میش بر بدن گرگ صفتان پوشیده می شود (یعنی انسان ها ظاهرشان مظلوم و بی آزار, ولی باطنشان درنده و گزنده است )>.()

(پـاورقی 2.همان , ج 52 ص 193

از این قبیل روایات در کتاب های روایی فراوان است و همهء آن ها به یک حقیقت بر می گردد و آن این که اگر آدمی تهذیب نفس نکند و فریفتهء دنیا و مظاهر آن بشود, خصوصاً هر چه صنعت و نوآوری وعلم و دانش پیشرفت کند و زیبایی ها و جلوه های دنیا بیش تر هویدا شود, اگر انسان خود ساخته و مهذّب نباشد, وضعی پیش می آید که در روایات آمده است .


محمد رضا بهروز :: 85/4/16:: 11:30 صبح

این حدیث از بعض معصومان(ع) دیگر هم رسیده است و این طور شرح داده‏اند که هر انسانی باید در شب، قبل ازخواب، اعمالی را که در روز انجام داده است، مرور نماید. دو نفر که با هم در کسب شریک هستند، چطور حسابمی‏کنند که سهم هر کدام از نفع و ضرر چقدر است؛ همین طور انسان اعمال خود را کنترل نماید. از حضرتموسی‏بن‏جعفر(ع) روایت است:}لیس منا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم فمن عمل حسنة استزاد اللّه‏ و ان عمل سیئةاستغفر اللّه‏} از ما نیست کسی که در هر روز حساب نفس خودش را نرسد؛ یعنی اگر در آن روز عمل خوبی انجام داده، از خدا طلبزیادت نماید و بخواهد توفیق انجام بیشتر آن کار خیر را پیدا کند و اگر عمل بدی انجام داده، مثلاً فحشی داده، استغفار و طلب آمرزشکند{.

    برای اطلاع بیشتر می‏توانید به کتاب‏های اخلاقی مثل معراج السعادة مراجعه نمایید.


محمد رضا بهروز :: 85/4/15:: 10:15 عصر

در ابتدا لازم است به چند نکته اشاره کنیم.

  1. در روایات "نقص عقل" صفت ویژه انحصاری برای زنان نیست، بلکه همین وصف به مردان و نوع انسانی هم نسبت داده شده است. مثلاً امام علی"ع" می فرمایند: "اعجاب المرء بنفسه دلیل علی ضعف عقله". "خودبینی شخص، نشانه ضعف (کمی و نقصان) خرد اوست." (1)

  در این سخن، عجب و خودمحوری، عامل نقص عقل شمرده شده است.

  در روایت دیگر، پیروی از امیال و هواهای نفسانی، عاملی برای نابودی عقل شمرده شده است. (2)

  بنابراین، شاید حدیث رسیده در باب نقص عقل زن، از همین دست احادیث باشد که منظور از آن، بیان حالتی است که عارض انسان می گردد، و کسانی که دارای صفت عجب، خودبینی، خودمحوری و ... هستند، از کارآیی عقلشان کاسته می‌شود، و آنان را دچار کم خردی می سازد، و هنگامی که این صفت ها با تربیت و تهذیب نفس از درون زدوده شد، موانع کارآیی و روشنگری های عقل کنار می رود و دوباره عقل طبیعی انسان بارور می گردد.

  از طرفی دیگر، فهم ما نسبت به درک معانی و منظور بعضی از احادیث کوتاه است. مثلاً در حدیثی، امام"ع"، زن را به دنده کج تشبیه نموده و می فرماید: "مَثَل زن مَثَل دنده کجی است که اگر به همین صورت بماند موجب سود و منفعت است اما اگر راست شود، (یعنی کجی را برطرف کنی) می شکند." (3)

  که غرض کجی (به معنای ظاهری آن) نیست، زیرا دنده هیچ گاه راست نیست، بلکه اشاره به جایگاه دنده در بدن است، که حافظ اسرار بوده و خون ساز است و ... زن نیز حافظ اسرار خانواده است، خون در رگهای خانواده جاری می کند و باعث چرخش حیات جامعه است و ... دنده تا زمانی کارآیی دارد که وضع خود را داشته باشد و گرنه اگر کسی بخواهد آن را راست کند، دیگر حافظ اسرار نیست و خون سازی ندارد. (کارآیی خود را از دست می دهد).

  2. یکسان بودن هویت زن و مرد در اسلام: اسلام، زن را مانند مرد برخوردار از روح کامل انسانی و اراده و اختیار دانسته و او را در مسیر تکامل که هدف خلقت است، می بیند لذا هر دو را در یک صف قرار داده و با خطاب های "یا ایها الناس"و" یا ایها الذین آمنوا" مخاطب ساخته، برنامه های تربیتی و اخلاقی و علمی را برای آنها لازم و با آیاتی مثل: "و من عمل صالحا من ذکرا أو انثی و هو مؤمن فأولئک یدخلون الجنه ..." "هر کس کار شایسته ای انجام دهد، خواه مرد یا زن در حالی که ایمان داشته باشد، آنها وارد بهشت می شوند."(4)

  وعده برخوردار شدن از سعادت کامل به هر دو جنس داده شده است.

  و در آیه دیگر می فرماید: "فاستجاب لهم ربهم این لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی..." "خداوند درخواست آنها را پذیرفت،  (و فرمود) من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را زن باشد یا مرد ضایع نخواهم کرد..." (5)

  اسلام، زن را مانند مرد به تمام معنی مستقل و آزاد می داند و قرآن با آیاتی نظیر "کل نفس بما کسبت رهینه" (6) "من عمل صالحاً فلنفسه و من أساء فعلیها" (7) "هر کس، در گرو اعمال خویش است. هر کسی کار شایسته و نیکی را به جا آورد (عاقبت نتیجه آن) به خود او برمی گردد و کسی که کار بد می کند به زیان خود اوست، سپس همه شما به سوی پروردگارتان بازگردانده می شوید."

  این آزادی عمل را برای عموم افراد ـ اعم از زن و مرد ـ بیان می دارد، نمی گوید چون زن از نظر خلقت با مرد فرق می‌کند، پس از نظر عذاب یا از نظر ثواب باید فرق کند، در برنامه مجازاتی ـ جز در موارد اندک، که آن هم به خاطر مصالح نوع بشری است ـ مرد و زن در یک ردیف قرار می گیرند، مثلاً در آیه 2 سوره نور می فرماید: "الزانیه و الزانی فاجلد واکل واحد منهما مأه جلده..." "به زن زناکار و مرد زناکار هر یک صد تازیانه بزنید."

  اینک با توجه به مطالب گذشته می گوییم: عقلی که در نهج البلاغه از امام علی "ع" دربارة زنان نقل شده، می توان گفت منظور از آن عقل عملی (ابزاری) است. و این نوع عقل هیچ گونه معیار فضیلت قرار نمی گیرد.

  اما منظور از عقل ابزاری چیست؟ منظور از عقل ابزاری، عقلی است که انسان با او بتواند عملی را انجام دهد توضیح این که: "در انسان دو شأن اساسی (عقل نظری و عقل عملی) ظهور دارد. با یک شأن می فهمد و با شأن دیگر کار انجام می‌دهد.

  یقین، ظن، وهم، خیال و مانند اینها، جزء شئون و شعب عقل نظری است. اما نیت، عزم، اخلاص، اراده، محبت، تولی، تبری، تقوا، عدل و مانند آن، جزء عقل عملی است؛ و همین عقل معیار فضیلت است.

  لذا اعلم نزد خدا افضل نیست ولی اتقی (متقی تر)، نزد خداوند افضل است، و اگر کسی در مسائل علمی عاقل تر باشد، گرچه در شئون دنیایی گرامی تر و محترم تر است، و کارها را باید به او واگذار کرد، و در امور دنیوی از او باید تقلید نمود، تا چرخ نشئه طبیعت با نظم بچرخد. اما چنین نیست که این شخص پیش خداوند هم مقرب تر باشد. (8)

  قرآن کریم بعضی از افرادی را که ممکن است در مسائل علمی قوی باشند، اما در مسائل عملی ضعیف، سفیه می داند، مثلاً اگر کسی در مسائل ریاضی، تجربی و مانند آن خیلی قوی باشد ولی در رابطه با گناه دست و پایش بلغزد و مرتکب گناهانی بشود، طبق روایات وارده، چنین شخصی سفیه است.

  سفاهت در مکتب قرآن و فرهنگ دین غیر از سفاهت در مسائل عادی است.

  اگر کسی در یک رشته علمی متخصص باشد، ولی در هنگام امتحان عملی دستش بلرزد سفیه است. فیزیکدان هایی که در کشورهای الحادی به بخشی از منظومه های کیهانی، سفینه هایی با سرنشین یا بی سرنشین می فرستند که محیّرالعقول است، اما وقتی دستشان به گناه می رسد می لغزد و قدرت ضبط ندارند، یا در مسائل اعتقادی، ملحدانه برخورد می کنند، چنین افرادی را فرهنگ قرآنی سفیه می داند و می فرماید: "و من یرغب عن ملة ابراهیم الا من سفه نفسه..." "جز افراد سفیه و نادان، و چه کسی از آیین ابراهیم (با آن پاکی و درخشندگی) روی برمی تابد؟" (9)

  بنابراین، اگر کسی خواست بین زن و مرد داوری کند، و ببیند زن پیش خدا مقرب است یا مرد، عقل به معنای علم مصطلح را، معیار قرار ندهد، زیرا آن عقل فضیلت زائدی است که برای ادارة چرخ زندگی تنظیم شده و با مرگ انسان، همة آن از دست می رود، و چون انسان بعد از مرگ برای ابد می ماند.

  لذا باید چیزی را به همراه ببرد که ابدی باشد. چیزی به درد آنجا می خورد که از بقا و ابدیت سهمی داشته باشد، و آن اخلاص در عمل برای خدا است. بنابراین آنچه که در این سوی خریدار دارد، در آن سوی مشتری نداشته و بازارش راکد است، و در آنچه که آن سوی خریدار دارد، بین زن و مرد فرقی نیست. (10)

  منابع جهت مطالعه بیشتر:

1- زن از دیدگاه امام علی "ع"، استاد علامه جعفری"ره"

2- زن در آیینه جلال و جمال، استاد جوادی آملی

3- زن از دیدگاه نهج البلاغه، فاطمه اعلائی

4- فصلنامه کتاب نقد، (حقوق زن در اسلام)، ج12

 منابع و مآخذ:

1. محمد بن الحسن الحر العاملی. وسائل الشیعه، (مؤسسه آل البیت)، ج1، ص100، ح6

2. میرزا حسین النوری الطبرسی. مستدرک الوسائل، (مؤسسه آل البیت، طبع اول)، ج11، ص212

3. قال رسول ا... "ص": "انما مثل المرأة مثل الضلع المعوج، آن ترکته انتفعت به، و آن اقمته اکسرته" فوارق بین الرجل و المرأة، قسمت و لیس الذکر کالانثی، محمد الرضی الرضوی، (طهران: مطبعة الحیدری، الطبعة الاولی، 1392 هـ ق) ص9، به نقل از وافی، ج12

4. غافر/40. و در آیه دیگر می فرماید: "و من یعمل من الصالحات من ذکر أو انثی و هو مؤمن فألئک یدخلون الجنة و لا یظلمون نقیرا" و کسی که چیزی از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که ایمان داشته باشد، چنان کسانی داخل بهشت می شوند؛ و کمترین ستمی به آنها نخواهد شد. (نساء/124)

5. آل عمران/195

6. مدثر/ 38

7. اجاثیة/15

8. استاد جوادی آملی، زن در آیینه جلال، ص255

9. بقره/130

10. استاد جوادی آملی، زن در آیینه جلال، ص255- 257

   کتاب در ساحل اندیشه، نوشتة اکبر اسد علیزاده با اشراف آیت ا... جعفر سبحانی، ص169

 


محمد رضا بهروز :: 85/4/13:: 7:57 عصر

این کلمه چه فرقی با لعن هایی که در زیارت عاشورا آمدهاست دارد کمااینکه مخاطبین آن بسیار متفاوت هستند ؟

از برخی روایات این‏گونه استفاده می‏شود که ابی‏الخطاب و اصحاب او که از  منحرفان اصحاب امام صادق بوده‏اند این‏گونه معتقد بوده‏اند که وقت مغرب زمانی است که  ستاره‏ها در آسمان آشکار شود. به همین جهت در برخی روایات کسانی که این‏گونه عقیده  داشته‏اند واز روی عقیده مغرب را تا وقت ظاهر شدن ستارگان تأخیر می‏انداختند مورد لعن  قرار گرفته‏اند.

  به همین جهت در روایتی از امام صادق آمده است ملعون است کسی که مغرب را تأخیر  بیاندازد به جهت طلب فضیلت آن و در روایتی شخصی به آن حضرت عرض می‏کند: اهل  عراق مغرب را تا آشکار شدن ستارگان به تأخیر می‏اندازند. حضرت فرمودند: این کار دشمن  خدا ابی‏الخطاب است [یعنی او این عقیده را بین آنان رایج کرده](وسائل، ج 4، ص 188، چاپ  آل‏البیت). 

  ازاین‏رو، لعن سزاوار بدعت‏گذاران می‏باشد. احتمال دیگری که در این روایت می‏توان  داد این است که لعن در این روایت آن لعنی که برای کفار و منافقین می‏باشد نیست، بلکه به  معنی دوری از رحمت خداست و هر معصیتی در حد خودش حتی اگر کوچک باشد موجب  دوری از رحمت خداست.


محمد رضا بهروز :: 85/4/13:: 7:47 عصر

تمام آیه‏ای که اشاره فرموده‏اید چنین است:   فلمّا القَوا قال موسی ما جئتم به السّحر، انّ اللّه‏ سیبطله، انّ اللّه‏ لا یصلح عمل المفسدین       وقتی ساحران ابزار سحر و جادوی خویش را افکندند، حضرت موسی فرمود: آنچه از سحر و جادو آورده‏اید خدایسبحان به زودی آن را ابطال خواهد فرمود. همانا خدا عمل مفسدان را اصلاح نمی‏کند (یونس، آیه 81).

منظور از این تعبیر این است که (خداوند عمل فاسد و ناشایست افراد فاسد را تثبیت و تقویت نمی‏کند) بلکه با آن می‏ستیزد و اثرش را محو می‏کند؛ چنان که در رابطه با سحر ساحران فرمود:   انّ اللّه‏ سیبطله

  اما تعبیری که از دعای مکارم الاخلاق امام سجاد(ع) نقل کرده‏اید   واستصلح بقدرتک ما فسد منی  ، (صحیفه سجادیه،دعای بیستم) بدین معنااست که خداوند، توسط قدرت و اقتدار خویش هر یک از اعتقاد، عمل و گفتار مرا که به نوعی دچار نقص یا فساد هستند، اصلاح فرما. در اینجا دو نکته مطرح می‏شود: اول این که معنای «فساد» ازشخصیتی چونان امام همام حضرت سجاد(ع) چیست؟ دوم معنای این تعبیر «ما فسد منی» چیست؟ برخی به این معنا کرده‏اند که کمی‏ها و کاستی‏های عمل مرا جبران بکن، ولی این معنا به نظر کافی نمی‏رسد؛ زیرا تعبیر اعم ازنقص، خطا و لغزش است. پس بهتر آن است که بگوییم این تعبیر نیز نظیر تعابیر دیگری است که در فرمایش‏هایائمه معصومین(ع) آمده است؛ از قبیل خطاها، گناهان و ذنوب. و جواب صحیح همان است که بزرگان از محققین ودانشمندان اسلامی گفته‏اند که:   حسنات الابرار سیئات المقربین     ؛ حسنات نیکان سیّئات مقربین است» بدون شک آنان به هیچ وجه گناهان و مفاسدی نظیر افراد عادی و غیر معصوم را نداشته‏اند و گرنه امام نمی‏شدند ومعصوم نبودند. بله آنها یک غفلت را برای خویش گناه به حساب می‏آوردند و به درگاه خدا استغفار و عجز و ناله می‏کردند. پس معنای این تعبیر چیست؟ در مجموع می‏توانیم بگوییم که:

الف) توفیق توبه و دست کشیدن از آن را به من عطا کن.

ب ) توفیق انجام نیکی‏ها به جای فساد را به من عنایت کن.

ج ) توفیق بده که اعمال نیک و شایسته‏ای را جایگزین مفاسد بگردانم.

برای بررسی بیشتر به کتاب‏های ذیل مراجعه فرمایید:

«آینه مکارم»، شرح دعای مکارم الاخلاق امام سجادعلیه السلام ، از آیت اللّه‏ سید روح اللّه‏ خاتمی و «ریاض السالکین» شرح سید علی خان بر صحیفه و شرح دعای مکارم‏الاخلاق ، از«محمد تقی فلسفی».


<   <<   6   7      

 

 

پاسخگویی زنده

 

 

لوگوی دوستان

 

 

لینک دوستان

 

با نک پرسش های حدیثی

 

 

 

:: آرشیو ::

:: کل بازدید ها ::

183640

 

::بازدید امروز ::

7

بهمن 1384
اسفند 1384
فروردین 1385
تیر1385
مهر 1385
تابستان 1386
بهار 1386
پاییز 1385

::جستجوی وبلاگ::

 

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

 

::اشتراک::

 

 

::وضعیت من در یاهو::